دیکشنری
داستان آبیدیک
baby sit
be͡ibi sɪt
فارسی
1
عمومی
::
(دگ) بچهداری كردن (درغیاب والدینشان)، از بچه
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BABOONERY
BABOOSH
BABOUCHE
BABY
BABY BLUES
BABY BONDS
BABY BOOM
BABY BOOMER
BABY BOOMERS
BABY DOLPHIN KICK
BABY FARM
BABY FOOT
BABY HOUSE
BABY KICKER
BABY LINEN
BABY SIT
BABY SITTER
BABY TOOTH
BABYHOOD
BABYISH
BABYISHISM
BABYISHNESS
BABYLON
BABYLONIA
BABYLONIAN
BABYSIT FOR
BABYWEAR
BACCALAUREATE
BACCARA
BACCARAT
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید